Back Home

اشعار محمل

اشعار قاسم بن الحسن


حسین ای همه عالم فدای قاسم تو
دوباره کرده دل من هوای قاسم تو

دل شکسته و چشم پر آب و قلب کباب
شده است قسمت من در عزای قاسم تو

به کربلای تو زد آتش جگر سوزی
حدیث درد و غم کربلای قاسم تو

قسم به آن تن خونین هنوز می آید
ز نینوای دل ما نوای قاسم تو

چو یادگار حسن کرد عزم قربانگاه
شکوه داد به مقتل صفای قاسم تو

کمر ببست به مردن نبسته نعلینش
به حیرت است ملک از وفای قاسم تو

ز پا نشستی و افتاد شعله بر جگرت
چو شد بلند ز میدان صدای قاسم تو

ز داغ اکبر اگر سوخت هستی ات اما
سپید موی سرت شد به پای قاسم تو

نبود وقت عروسی که دشمن از نی و تیر
ببست حجله خونین برای قاسم تو

شمیم عطر حسن بر مشام می آمد
ز عطر پیکر در خون شنای قاسم تو

چو پایمال شد آن جسم پاره پاره ز تیغ
گرفت رونق دیگر منای قاسم تو

برای سرمه چشم ملک مگر می خواست
خدا که خاک شود عضوهای قاسم تو

"مؤید"م ز تو امید کربلا دارم
ز چامه ای که سرودم برای قاسم تو

1389/9/11

صفحه قبل صفحه بعد