Back Home

اشعار محمل

اشعار امام هادی علیه السلام



آن نازنین که وصف جمالش خدا کند
امشب خدا کند که نگاهى به ما کند

آن دلنواز از دل و از جان عزیزتر
باشد که درد جان و دل ما دوا کند

آن محو ذات خالق و بى اعتنا به خلق
شاید بما شکسته دلان اعتنا کند

آن چشمه دعا که دعا مستجاب از اوست
چون می شود به حالت ما هم دعا کند

پیوند خورده زندگى ما به مهر او
این رشته را کسی نتواند جدا کند

خواهد کند ثناى کسى را اگر کسى
بهتر همین که مدحت ابن الرضا کند

ابن الرضاى دوم و چارم ابوالحسن
که امشب جهان را ز رخش با صفا کند

چارم على ز عترت و نور دل جواد
کو چون جواد لطف نماید عطا کند

گویى على به روى محمد کند نگاه
چون این پسر بروى پدر دیده وا کند

هادى دهم امام که در روزگار خویش
جابر سریر معدلت مرتضى کند

دیدار او کدورت دل را جلا دهد
ایماى او حوائج مردم روا کند

آنکو کند فصیح تکلم به هر زبان
کى از جواب راز دل ما ابا کند

کار خدا به امر خدا مى ‏کند بلى
من عاجزم از این که بگویم چها کند

ابن السبیلک چون زابن الرضا سوال
از راز بعثت سه تن از انبیاء کند

گیرد جوان خویش و نشیند ز پا و باز
یحیى ابن اکثم از پى او ادعا کند

او نیز مفتضح ز سوال و جواب خویش
اقرار بر فضیلت آن مقتدا کند

اى هر چه هست عالم و آدم فداى او
در حفظ دین چو هستى خود را فدا کند

در راه سر بلندى قرآن کند درنگ
بر او هر آنقدر متوکل جفا کند

از جور و ظلم دشمن و تبعید و حبس و قتل
راضى بهر چه حکمت حق اقتضا کند

با سعى و صبر خویش بگرد حریم دین
هر جا حصار محکمى از نو بنا کند

نور خدا کجا و بساط شراب آه
خصم سیاه دل ز خدا کى حیا کند

کى آید از ولى خدا خواندن سرود
خواند ولى چنانچه سرورش عزا کند

او مایه‏ ى حیات جهان است واى دریغ
دشمن و را شهید بزهر جفا کند

اى یادگار آل محمد خدا بما
لطفى اگر کند ز طفیل شما کند

صاحبدلى کجاست که چون ابن مهزیار
بر دیده خاک پاى تو را توتیا کند

اى زاده‏ى جواد و بسان پدر جواد
مهرت نشد که قهر به سوى گدا کند

افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن
غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند

دست گدایى من و دامان تو بلى
جز سوى تو گداى تو رو در کجا کند

من بنده ذلیلم و تو خسرو جلیل
چونت ثنا کنم که خدایت ثنا کند

خواهم که بیش مدح تو آرم ولى ز عجز
این طبع نارسا به همین اکتفا کند

باشد که حق بخاطر تو یا ابالحسن
ایمان کاملى به موید عطا کند


17/4/1387
صفحه قبل صفحه بعد