از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام
ای تا ابد چراغ هدایت تو را سلام
ابن الرضای دوم زهرا! دهم امام!
حق را تمام مظهری و مظهر تمام
فرزند نُه ولی، پدر پاک دو ولی
در چارده جمال ازل چارمین علی
--
ای گنج بیحدود خدا در خزانه ات
باغ بهشت، عکس در آستانه ات
بار غم تمامی امت به شانه ات
صحن تو سامرا و دل خلق، خانه ات
بیتالحرام اهل سجود است کوی تو
روشنگر تمام وجود است روی تو
--
روح مسیح میدمد از سامرای تو
کعبه سلام داده به صحن و سرای تو
موسی به رود نیل زده با عصای تو
وحی خداست در نفس جانفزای تو
کهف تُقی، حقیقت تقوا، گل تقی
جان جهان فدای تو یا هادی النقی
--
تعریف ما و وصف شما هست نابجا
توصیف ما کجا و مقام شما کجا؟!
از تو همه عنایت و از ما همه رجا
حتی درندگان به تو آرند التجا
آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده ایم
در داستان زینب کذابه دیده ایم
--
حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال
نورید نورِ نور خداوند ذوالجلال
هرکس که در محبت تان یافت اتصال
دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال
در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست
آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست
دشمن به حضرتت ستم بیحساب کرد
در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد
یک روز، قبرهای شما را خراب کرد
روزی تو را تعارف جام شراب کرد
یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت
یک روز کند قبر تو را در برابرت
--
در مجلس شراب به دل بود آذرت
دیگر نخورد چوب به لبهای اطهرت
دیگر سر بریده نمیدید خواهرت
دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت
دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود
دیگر سرت میانه ی تشت طلا نبود
--
هرچند زهر داد به عمر تو خاتمه
دیدی جفا و غصه و بیداد از همه
این غم تو را بس است که بی رعب و وا همه
آن بیحیا نمود جسارت به فاطمه
دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر
او بود از یزید ستمگر یزیدتر
--
من کیستم؟ گدای گدای گدای تو
خاک قدوم زائر صحن و سرای تو
دارم امید تذکره ی سامرای تو
سوزی بده که اشک بریزم برای تو
بر خاک آستان شما سر نهاده ام
دست مرا بگیر که از پا فتاده ام
حاج غلام رضا سازگار
1391/8/8
صفحه قبل
صفحه بعد