Back Home

اشعار محمل

اشعار امام هادی علیه السلام


ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همه ی عمر ستم دیده هماره

سنگینی اندوه تو از کوه فزون تر
غم های فراوان تو بیرون ز شماره

کی مثل تو در حبس ستم بازوی بسته
بر قبر خود از جور عدو کرده نظاره

تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره

از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره

تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد
بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره

سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همراه عدو رفتی و او بود سواره

از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره

فوجی پی آزار دلت دست گشودند
قومی ز دفاع تو گرفتند کناره

«میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی
کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره

غلام رضا سازگار


1391/3/4
صفحه قبل صفحه بعد