سرزنش زیاد و، ظلم غیره دیدم
با هر که نشستم، یک مُغیره دیدم
زآنچه بر سرم آمد، جان به حنجرم آمد
خون شد جگر من
----
گر ز زهرِ اَسما، شد قطع حیاتم
این وسیله ای بود، از بهر نجاتم
من ز داغ جان مُردم، از زخم زبان مُردم
خون شد جگر من
----
من که دیده بودم، شعله های خانه
جسم مادرم، را زیر تازیانه
آن صحنه خون و دود، هر زمان به یادم بود
خون شد جگر من
1387/11/2
صفحه قبل
صفحه بعد