بر حبیب خدا سوم حبیبم
آن امامم که در وطن غریبم
گشته از غم، تیره عالم، در برم وای
جگرم وای، جگرم وای، جگرم وای
گرچه زهرم به جان شعله فشان است
جگرم پاره از زخم زبان است
ز آتش آب، گشته بی تاب، پیکرم وای
جگرم وای، جگرم وای، جگرم وای
آب یا شعله بود میان کوزه
که گرفت از دهانم مُهر روزه
بسته دامن، بهر کشتن، همسرم وای
جگرم وای، جگرم وای، جگرم وای
1387/11/2
صفحه قبل
صفحه بعد