Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


بیا اى در هجوم درد و غمها سنگرم، زینب
که تو هم خواهر من بودى و هم مادرم، زینب

بیا و خون دلهایى که مى ‏خوردم ببین در تشت
که در صبر و تحمل یاورم شد داورم، زینب

اگر من کشته ‏ى صبرم، تویى سنگ صبور من
ببین سیرم، که باشد لحظه ‏هاى آخرم، زینب

اگر آتش دهد بر باد، خاک از کس، عجب نبود
ولی زد آتش آبی، بین خاکسترم، زینب

زمین کرده دهانش باز و گوید سوختم زین آب
از او باید بپرسى چون شده با پیکرم، زینب

روم از آشیان وجوجه ا‏ى بى ‏بال و پر دارم
دگر جان تو و این طفل بى بال و پرم، زینب

تمام عمر جان مى ‏کندم و راحت شدم امروز
که ازخون جگر پر بود عمرى ساغرم، زینب

علی انسانی
89/10/18
صفحه قبل صفحه بعد