Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


آتش از مهر تو می گردد گلستان یا حسن
خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن

گرنسیمی از سر کویت وزد سوی جحیم
ناز در محشر کند بر باغ رضوان یا حسن

نیست هرگز دفتر اوصاف تو پایان پذیر
گر چه آید عمر این عالم به پایان یا حسن

از دو قرص نان بود کمتر به چشمش مهرماه
هر که گردد بر سر خوان تومهمان یا حسن

هر که بی مهر تو دعویّ مسلمانی کند
کافرم، خوانم اگر او را مسلمان یا حسن

گر کند روزی هزاران ختم قرآن دشمنت
نیست غیر از دشمن قرآن به قرآن یا حسن

تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت
عالمت یکسر گدا بر باب احسان یا حسن

دشمنت کز دشمنی در پیش رو دشنام داد
شد خجل از جودت ای دریای غفران یا حسن

طاعت کونین اگر آرند روز حشر خلق
نیست با یک ذرّه از مهر تو میزان یا حسن

دشمنت در آتش قهر خدا سوزد چنان
کز عذابش می شود دوزخ گریزان یا حسن

تربت بی سقف از آن باشد که در هر بامداد
بوسه بر قبرت زند مهر فروزان یا حسن

مدح تو ای پاک تر از آیه تطهیر هم
ناید از دست من آلوده دامان یا حسن

از مزار بی چراغت می دهد هر صبح و شام
بر دل اهل تولّی نور ایمان یا حسن

خاک گرد حایرت یا گرد راه زایرت
درد بی درمان عالم راست درمان یا حسن

گر شوم بهر گدایی ساکن باب البقیع
می فروشم ناز برمُلک سلیمان یا حسن

صلح تو کم نیست در تاریخ از جنگ حسین
بلکه شد این جنگ را آن صلح بنیان یا حسن

صلح و جنگ و صبر و فریاد و سکوت و مهر و قهر
تا قیامت از تو می گیرند فرمان یا حسن

اولیاء با صلح تو تا صبح محشر سرفراز
انبیاء از صبر تو ماتند و حیران یا حسن

مصطفی(ص) از کودکی بوسید لبهای تو را
در دهانت رازها می دید پنهان یا حسن

گه به دوش و گه به زانو گه به گردن گه به پشت
گاه در بر میگرفتت خوش تر از جان یا حسن

گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت
نیست در روز جزا آن چشم، گریان یا حسن

دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع
آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن

دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت
گر چه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن

دوست دارم ماهی دریا شوم تا در غمت
بحر را پیچم به هم مانند طوفان یا حسن

هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو
دیده ای از دوستان رنج فراوان یا حسن

گر چه عمری با جفای همرهانت ساختی
سوختی هر روز چون شمع شبستان یا حسن

روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت
ریخت در کامت شرار زهر سوزان یا حسن

جعده جُغدی بود و در گلخانه زهرا نشست
باغبان را کشت تنها در گلستان یا حسن

آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید
ای غریب خانه، ای مظلوم دوران یا حسن

چون غریبانه در وطن جان دادی ای جان جهان
شد وطن در ماتمت شام غریبان یا حسن

با که گویم بر سر دوش عزیزان جای گل
جسم بهتر از گُلت شد تیرباران یا حسن

گر چه ممکن نیست با گفتار، شرح غربتت
غربتت از تربتت باشد نمایان یا حسن

گر دهد مهلت عدو، « میثم » کند قبر تو را
لاله باران با دو چشم اشک افشان یا حسن
1390/9/2
صفحه قبل صفحه بعد