Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


نیست کس غیر از خدا آگاه از سوز نهانم
خون دل هایی که خوردم ریخت بیرون از دهانم

زهر نانوشیده قلبم بود مثل لاله پرپر
بس که آمد بر جگر از دوستان زخم زبانم

در وطن نه در میان خانه ی خود هم غریبم
قاتلم گردیده یارب همسر نامهربانم

قلب من شد پاره آن روزی که خود در کوچه دیدم
مادرم نقش زمین گردید پیش دیده گانم

جعده زهرم داد امّا قاتلم باشد مغیره
بر لب از ظلمی که او کرده چهل سال است جانم

خون دل هایی که زهرا و علی خوردند عمری
اشگ گردید و روان شد از دو چشم خون فشانم

هر کجا افتاد چشمم یا به ثانی یا مغیره
رنگ از رویم پرید و سوخت مغز استخوانم

من که ختم الانبیا خوانده است طاووس بهشتم
در میان آشیان چون طایر بی آشیانم

باغبان گلشن وحیم ولی از بس غریبم
هم نشین خارها در بین باغ و بوستانم

سوخت یاقوت لبم از زهر و شد معلوم آخر
از چه پیغمبر ز طفلی بوسه می زد بر دهانم

گر چه آل مصطفی ظلم فراوان دید «میثم»
نیست از من هیچ کس مظلوم تر در خاندانم

غلامرضا سازگار


1392/10/9
صفحه قبل صفحه بعد