Back Home

اشعار محمل

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام


از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چه ها دیدم، چه ها کردم

گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بُردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم


به یادم مانده آن روزی که می‌جستم ترا اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه ها کردم

تو را ای آشنای دل، اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم

تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم، اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم

بسانِ شمع، آبم کرد، بانگ آب‌، آب تو
اگرچه تشنه بودم چشمه های چشم وا کردم

میان خیمه های سوخته همچون دلم، آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم

شکسته جای مهرت را، ز بی‌مهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم

ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان، چون مرتضی کردم


علی انسانی
89/10/29
صفحه قبل صفحه بعد