یا اخا دستی برون از خاک کن
اشک چشم زینبت را پاک کن
ای به زینب در یم خون هم سخن
از گلوی چاک چاک خویشتن
این تو و این دیده ی دریاییم
بر مزار تشنگان سقائیم
خصم پای گریه ی ما خنده کرد
صوت قرآن تو ما را زنده کرد
خطبه ی من کار صد شمشیر کرد
سوره کهف تو را تفسیر کرد
آنچه گفتی زینبت با خون نوشت
بر همه آزادگان قانون نوشت
من نوشتم این شعار خون ماست
رخ به خون آراستن قانون ماست
من نوشتم عشق یعنی سوختن
مثل آتش بی صدا افروختن
قامت خم شرح ماتمنامه ام
پیکر مجروح من غمنامه ام
هیچ دانی داغ تو با من چه کرد؟
هیچ پرسی با دلم دشمن چه کرد؟
کاش این جا چشم نامحرم نبود
می گشودم بر تو رخسار کبود
آن که جسمت را به خون آغشته بود
کاش اول زینبت را کشته بود
من که بر گرد امامم سوختم
پشت در از مادرم آموختم
آن قدر دور تو گشتم یا حسین
تا به خون خود نوشتم یا حسین
1390/7/18
صفحه قبل
صفحه بعد