Back Home

اشعار محمل

اشعار اربعین امام حسین علیه السلام


آه از آن ساعت که با صد شور و شین
زینب آمد بر سر نعش حسین

بر سر قبر برادر چون رسید
ناله و آه و فغان از دل کشید

با زبانِ حال، آن دور از وطن
گفت با قبر برادر این سخن

السلام ای کشته راه خدا
السلام ای نور چشم مصطفی

السلام ای شاه بی‌غسل و کفن
السلام ای کشته ی دور از وطن

السلام ای تشنه ی آب فرات
السلام ای کشتی بحر نجات

السلام ای سید و سالار ما
السلام ای مونس و غمخوار ما

بهر تو امروز مهمان آمده
خواهرت از شام ویران آمده

سربر آر از خاک و بنگر حال ما
خیز از جا بهر استقبال ما

شرح حال خود حکایت می‌کنم
وز فراق تو شکایت می‌کنم

تا تو بودی شأن و شوکت داشتم
خیمه و خرگاه و عزّت داشتم

آتش کین کوفیان افروختند
خیمه ی ما را به آتش سوختند

الغرض از کوفه تا شام خراب
گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب

لیک دارم شکوه ها از اهل شام
کز سر دیوار و از بالای بام

چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم
دستگیر فرقه ی کافر شدم

از پس قتل تو ای شاه شهید
از سرم شمر لعین معجر کشید

بعد قتل و غارت اموال تو
تاخت دشمن بر سر اطفال تو

بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان
گشت نیلی صورت نیکویشان

آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند
کز غم آتش بر دل زهرا زدند

از جفای شامیان خون شد دلم
گشت در ویرانه آخر منزلم

پس از آن ویرانه با چشم پر آب
برده ما را شمر در بزم شراب

آه از آن ساعت که از روی غضب
زاده ی سفیان یزید بی‌ادب

در حضور خواهر گریان تو
چوب می‌زد بر لب و دندان تو

بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال
تا توانی اندر این ماتم بنال


سید عباس حسینی جوهری، ذاکر
1390/10/16
صفحه قبل صفحه بعد