Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


گفت با کرب و بلا کعبه من از تو برترم
تو بیابانی و من بیت خدای اکبرم

کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا می جوشد از بام و درم

کعبه گفتا مرد و زن برگرد من آرد طواف
من مطاف مسلمین از کهتر و از مهترم

کربلا گفتا چه گویی هر شب آدینه من
میزبان انبیا از اولین تا آخرم

کعبه گفتا انبیا بر گرد من گردیده اند
تو کجا و من کجا تو دیگری من دیگرم

کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ایست
آن منم زیرا مزار زاده پیغمبرم

کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس که من خود زادگاه حیدرم

کربلا گفتا علی بوده سه شب میهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم

کعبه گفتا من صفا و مروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم

کربلا گفت این منم در خیمه گاه و قتلگاه
سعی هفتاد و دو ثارالله را یاد آورم

کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سالها و قرن ها جوشد ز دامان کوثرم

کربلا گفتا زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب و من خون خدا را ساغرم

کعبه گفتا بوده دحوالارض در دامان من
من همانا بر تمام آفرینش محورم

ناگهان از حق ندا آمد حرم خاموش باش
تو کجا و کربلا هرچند هستی محترم

هستی تو خلقت تو از طفیل کربلاست
چند می گویی که من از کربلا بالاترم

کربلا دارد به کل آفرینش افتخار
کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم

من مزار پاک هفتاد و دو ثاراللهیم
من هم آغوش ابوالفضل و علی اکبرم

مضجع العشاق فرموده علی نام مرا
شاهدم این دامن سرخ شهادت پرورم

اشک زهرا ریخته در دامن گلزار من
عطر جنت می دمد از لاله های پرپرم

ذره ای از خاک من درد خلایق را دواست
خون ثارالله می جوشد ز نخل ترم

اینکه می بوسند با هم انبیا و اولیا
دست عباس است که افتاده به خاک معبرم

گرچه در قلبم فرات و دجله می جوشد مدام
آب آب تشنگان افکنده بر جان آذرم

در بغل دارم فرات و تا قیامت شرمگین
از رباب و حنجر خشک علی اصغرم

نخل "میثم" نخله ای باشد ز نخلستان من
بیت بیت آتشین آن بود برگ و برم

1389/8/10

صفحه قبل صفحه بعد