Back Home

اشعار محمل

امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا


نسیم را به نگاهم شراره می بینم
هلال ماه عزا را دوباره می بینم

به آسمان شده ام خیره و نمی دانم
که قطره قطره ی خون یا ستاره می بینم

سفر به وادی خونین کربلا کردم
که هرطرف بدنی پاره پاره می بینم

هزار و نهصد و پنجاه آیه را با هم
به زیر پای هزاران سواره می بینم

به چشم اشک فشانم هزار چشمه ی خون
روان ز حنجر یک شیرخواره می بینم

به پیکری که پر از بوسه ی رسول خداست
چه زخم ها که فزون از شماره می بینم

به دامنی که پر از عطر چادر زهراست
چه روی داده که دود و شراره می بینم؟

به یک طرف سر خونین سیدالشهدا
به یک طرف دف و چنگ و نقاره می بینم

مباد خشک شود اشک دیده ات «میثم!»
که دشت کرب وبلا را هماره می بینم


1394/5/23
صفحه قبل صفحه بعد