Back Home

اشعار محمل

امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا


صدای زنگ قافله
از تو بیابونا میاد

کی بود منو صدا می کرد
کیه که همسفر می خواد؟
---
این کاروان سالار کیه
به عشق زینب مبتلا

غریبونه صدام می کرد
عازم دشت کربلاست
---
یه دختر محمل نشین
خواب اسیری می بینه

خواب می بینه رو صورتش
اشک یتیمی می شینه
---
خواب می بینه سر بابا
رو نیزه قرآن می خونه

می خواد لباشو ببوسه
نمی تونه نمی تونه
---
خواب می بینه که دل شب
گم شده تو بیابونا

یه بانوی قد خمیده
بهش می گه بیا بیا
---
آی مسافر سحر
تورو خدا منم ببر

تو کوله بارت جا میشه
این دل زار در به در
---
یا لیتنا کنا معک قافله
***
---
داد می زنم از عرفات
قربون اون قربونیات

قربون اون اشک چشات
قربون اون خال لبات
---
داد می زنم از عرفات
آقا گرفتار تو ام

هر جاکه باشم عرفه
مست علمدار تو ام
---
ای ساقی لب تشنه ها
به خاطر ام البنبن

میون این گریه کنا
گریه های منم ببین
---
دلای ماجور وا جوره
تنگ غروب عرفه

دلی که عاشق نباشه
دنبال آب و علفه
---
یک دل خون، دو قطره اشک
دارو ندارم همینه

اونی که باید بدونه
هر جاکه باشه می بینه
1388/07/09
صفحه قبل صفحه بعد