Back Home

اشعار محمل

اشعار مصائب اسارت


کربلا را می‏سرود این بار، روی نیزه‏ها
با دو صد ایهام معنی‏دار، روی نیزه‏ها

نینوایی شعر او از نای هفتاد و دو نِی
مثل یک ترجیع شد تکرار روی نیزه‏ها

چوب خشک نِی به هفتاد و دو گل آذین شده‏ست
لاله‏ها را سر به سر بشمار روی نیزه‏ها

زخمی داغ اند این گل های پرپر، ای نسیم
پای خود آرام‏تر بگذار، روی نیزه‏ها!

یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب
یا قدم آهسته‏تر بردار روی نیزه‏ها

قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه‏جوش
چشم میر کاروان بیدار روی نیزه‏ها

زنگیان آیینه می‏بندند بر نِی؟، یا خدا
پرده برمی‏دارد از رخسار روی نیزه‏ها؟

صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفتگوست
روبه‏رو، بی‏پرده، در انظار روی نیزه‏ها

یاد داری آسمان! با اختران خورشید گفت:
وعده دیدارمان این بار روی نیزه‏ها

با برادر گفت زینب،راه دین هموار شد
گر چه راه توست ناهموار روی نیزه‏ها!

ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچه‏ها
بلکه افتد سایه ی دیوار روی نیزه‏ها

صحنه ی اوج و عروج است و طلوع روشنی
سیر کن سیر تجلّی‏زار روی نیزه‏ها

چشم ما آیینه‏آسا غرق حیرت شد، چو دید
آن همه خورشید اختربار، روی نیزه‏ها


محمد علی مجاهدی
89/10/6
صفحه قبل صفحه بعد