Back Home

اشعار محمل

اشعار دروازه کوفه


صوت قرآنم تو صبرم را ربود از دل، حسین
زآن سبب سر رازدم بر چوبه محمل، حسین

من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را
از چه بگرفتی کنون بر نوک نی منزل، حسین؟

این تویی بالای نی ای آفتاب فاطمه؟
یا شده خورشید گردون بر زمین نازل، حسین

می خورد بر هم لبت گویی تکلّم می کنی
گاه با من، گه به طفلان،‌ گاه با قاتل، حسین

ای هلال من! زبس در خاک و خون پوشیده ای
دیدنت آسان،‌ شناسایی بود مشکل، حسین

اختیار دیده را پای سرت دادم ز دست
ترسم از اشکم بماند کاروان در گِل، حسین

با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا
با سرت بر نوک نی،‌اُلفت گرفته دل، حسین

با تمام دردها و غصه ها و رنج ها
نیستم آنی ز طفل کوچکت غافل، حسین

هر چه پیش آید، خوش آید، سینه را کردم سپر
با اسارت نهضتت را می کنم کامل، حسین

سوز و شور «میثم» بی دست و پا را کن قبول
گر چه شعرش هست در نزد تو نا قابل، حسین


حاج غلام رضا سازگار
نخل میثم 1، ص 259
1388/10/13
صفحه قبل صفحه بعد