Back Home

اشعار محمل

اشعار دروازه کوفه


یادش به خیر روز و شبم با حسین بود
وقت نماز اشهدِ من یا حسین بود

بعد از حسین پیر شدم ناتوان شدم
آتش گرفت خیمه و بی خانمان شدم

ای شاهد اسیری من ای غیور من
قبل از غروب روز دهم ای حضور من

از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود


بعد از تو کوچه کوچه نمایان شدیم ما
حتی سوار ناقه ی عریان شدیم ما



1400/2/11
صفحه قبل صفحه بعد