Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


مدینه کاروانی سوی تو با شیون آوردم
ره آوردم بود اشکی که، دامن دامن آوردم

مدینه در به رویم وامکن چون یک جهان ماتم
نیاورد ارمغان با خود کسی، تنهامن آوردم

مدینه یک گلستان گل اگر در کربلا بردم
ولی اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم

اسیرم کرد اگر دشمن به جان دوست خرسندم
به پایان خدمت خود را به نحو احسن آوردم

مدینه یوسف آل علی را بردم اکنون
اگر او را نیاوردم از او پیراهن آوردم

مدینه گر به سویت زنده برگشتم مکن مَنعَمْ
که من این نیمه جان را هم به صد جان کندن آوردم

مدینه این اسیری‏ها نشد سدّ رهم بنگر
چها با خطبه‏های خود به روز دشمن آوردم

1389/6/15

صفحه قبل صفحه بعد