Back Home

اشعار محمل

اشعار شب عاشورا


شیعیان فردا حسین بی یار و یاور می‌شود
خون‌جگر زینب ز داغ شش برادر می‌شود

از برای جرعه آبی به شط خون جدا
از بدن دست ابوالفضل دلاور می‌شود

بر سر دست حسین از تیر ظلم حرمله
پاره حلق نازک شش‌ماهه اصغر می‌شود

حضرت نجمه نمی‌داند که فردا قاسمش
از جفای کوفیان صدپاره پیکر می‌شود

شش برادر باشد این شب زینب و کلثوم را
پیکر هر یک به خون فردا شناور می‌شود

شمر ملعون از جفا سازد جدا رأس حسین
نوحه گر زین ماجرا زهرای اطهر می‌شود

پیکر فرزند پیغمبر فتَد در آفتاب
سایبانش نیزه و شمشیر و خنجر می شود

خیمه ی آل علی در موج آتش شعله ور
از جفای ابن سعد شوم کافر می شود

می شود آل علی فردا اسیر و دستگیر
بسته بر زنجیر کین سجاد مضطر می شود

فراهی کاشانی
1390/9/14
صفحه قبل صفحه بعد