Back Home

اشعار محمل

اشعار شب عاشورا


کار عطش در خیمه ها بالا گرفته
هر تشنه ای در گوشه ای احیا گرفته

امشب تمام قلبها را غم گرفته
چون دختر شیر خدا ماتم گرفته

امشب سزد گر جان عالم بر لب آید
چون یک جهان ماتم سراغ زینب آید

یکسو دو چشم خواهری بر شش برادر
یکسو دو چشم شش برادر محو خواهر

یک شمع و شش پروانه دیدن دارد امشب
هر جمله ای آنجا شنیدن دارد امشب

حرف از سنان و از خدنگ و تیر آنجاست
حرف از گلوی پاره و شمشیر آنجاست

حرف از تن بی دست و چشم تیر خورده
حرف از تن صد پاره ی شمشیر خورده

حرف از گلوی تشنه و صد پاره آنجاست
حرف از به غارت بردن گهواره آنجاست

حرف از سر ببریده و روی سنان است
حرف از غل و زنجیر و پای کودکان است
1390/9/14
صفحه قبل صفحه بعد