پاسبان خیمه ی ناموس دین
کیست امشب جز یل ام البنین
هم علمدار سپاه عشق و اوست
هم امید خیمه گاه عشق اوست
خیمه خیمه عرق عطر یاس و سیب
خواهریذکر لبش امن یجیب
در دل زینب فغان و زمزمه است
آخر کار حسین فاطمه است
ام کلثوم و سکینه خون جگر
این شده محو برادر آن پدر
دختری مست گل روی حسین
خواب رفته روی زانوی حسین
خواهر معصومه ای مضطر شده
محو قد و قامت اکبر شده
مادری در گوشه ی زانو بغل
از پسر بشنیده احلی من عسل
بوسه می گیرد زرویش ای دریغ
می زند شانه به رویش ای دریغ
خیمه بی آب و لالایی خواب
اصغر بی شیر و آغوش رباب
خنده ی تلخی به رویش می زند
بوسه بر زیر گلویش می زند
89/9/24
صفحه قبل
صفحه بعد