Back Home

اشعار محمل

ورود کاروان امام حسین علیه السلام به شام


شام بلا تیره تر از شام بود
آل رسول و ملاءِ عام بود

خنده و رقص و کف و دشنام بود
فرق سر و سنگ لب بام بود

سلسله و عترت شیرخدا
صوت حجاز و سر از تن جدا
---
تار و نی و بربط و مضمار و چنگ
سینة آیینه دلان چنگ چنگ

روی خداوند ز خون گشته رنگ
زخم زبان، زخم جگر، زخم سنگ

حمله به هر طایرِ سرگشته بود
زینب مظلومه سپر گشته بود
---
کوچه به کوچه است محیط بلا
آل محمّد همه در ابتلا

شام شده سخت‌تر از کربلا
می‌رسد از چار طرف این صلا

روسیهی سنگ دلی جارچی است
جار زند این سر یک خارجی است
---
اهل عزا شام چراغان شده
مشعل آن رأسِ شهیدان شده

شهر پر از جلوة قرآن شده
سنگ نثار سرِ مهمان شده

سکینه و فاطمه را می‌زنند
فاش بگویم، همه را می‌زنند
---
زلزله در عرش برین اوفتاد
شعله به آیات مبین اوفتاد

چون تن پاکش که ز زین اوفتاد
سر ز سر نی به زمین اوفتاد

آنکه به حبلش دو جهان چنگ زد
پیرزنی بر سرِ او سنگ زد
---
حمله به آل اشرف الناس بود
نه شرف و رحم نه احساس بود

سنگ بلا جای گل یاس بود
بر سر نیزه سرِ عباس بود

زخم پیاپی به جگر می‌زدند
سنگ بر آن قرص قمر می‌زدند
---
ز آتش غم سوخت سراپای من
ناله زند شعله ز اعضای من

وای من و وای من و وای من
ساز و نی و گریة مولای من!

چنگ و دف و دیدة گریان کجا؟
بزم می و آیة قرآن کجا؟
---
رفته فرو در جگرم خارها
کاش شود پاره دلم بارها

عترت پیغمبر و بازارها
بر سرشان آمده آزارها

لاله کجا آتش صحرا کجا؟
شام کجا یوسف زهرا کجا؟
---
این غم جانسوز که فوق غم است
شعلة ناری به دل عالم است

سوخته از آن جگر «میثم» است
هر چه بگریند برایش کم است

این سخن سید اهل ولاست
شام بلا سخت‌تر از کربلاست
89/10/15
صفحه قبل صفحه بعد