Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام

  • شعر

  • ای مصحف ورق ورق! ای روح پیکرم!
    آیا تویی برادر من؟ نیست باورم

    با آنکه در جوار تو یک عمر بوده ام
    نشناسمت کنون که تو هستی برادرم

    پامال جور و دست خوش کینه ام ببین
    ای کشتی نجات، گذشت آب از سرم

    عمرمنی که از کف من رفته ای و من
    بی تو، گمان بودن خود را نمی برم

    ای خشک لب، کنار فرات از غمت ببین
    دریاست در کنار من از دیده ی ترم

    با کعب نی کنند جدا از توأم و لیک
    از جان خویش بگذرم و از تو نگذرم

    دیشب کنار پیکر پاکت چها گذشت
    کاین خاک ها هنوز دهد بوی مادرم؟

    دیدم که دست، ظلم تو را سنگ می زند
    بگذاشتم دو دست خود آنگاه برسرم

    علی انسانی


    1387/9/1
    صفحه قبل صفحه بعد