لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است
تا حشر نبیند غم و خندان حسین است
بالله که شود چشمه ی فیض ابدیّت
چشمی که به یک مرتبه گریان حسین است
در حشر که هر کس به گناهی فتد از پا
دست همگی جانب دامان حسین است
بخشودگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
آئین محمد که جهان زینت از او یافت
تزیین شده از خون جوانان حسین است
آن رشته که با تیغ جفا پاره نگردد
در نزد خدا رشته پیمان حسین است
در دیده فرو بستن از قامت اکبر
عقل عقلا مانده و حیران حسین است
---
عالم همه مست از گل رخسار حسین است
ذرات جهان در عجب از کار حسین است
دانیکه چرا آب فرات است گِل آلود
شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است
جغد از چه بویرانه نشیند همه ی عمر
خاکم بدهان جای یتیمان حسین است
دانی که چرا چوب در آتش شود آخر؟
بیحرمتیش با لب و دندان حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدا نیز عزادار حسین است
1389/5/30
صفحه قبل
صفحه بعد