مارا هم از مقتل صدایی کن حسین جان
دل های مارا کربلایی کن حسین جان
جام شهادت را به کام ما بنوشان
این عمرها را هم خدایی کن حسین جان
یاران همه بار سفر بستند ورفتند
جاماندگان را هم صدایی کن حسین جان
رقص جنون در آتش خون حاجت ماست
در راه خود مارا فدایی کن حسین جان
ما خاک این درگاه را خوردیم یک عمر
با ما فقیران آشنایی کن حسین جان
این لشگر عشق است و ما سرباز عشقیم
بر لشگر عشقت دعایی کن حسین جان
بین قنوت و سجده از رخ پرده بر داشت
وجه خدایی را رونمایی کن حسین جان
یا لیتنا کنا معک ورد لب ماست
در حنجر ما هم نوایی کن حسین جان
ای ساکن دیر و تنور و تشت ونیزه
در جان ما هم روشنایی کن حسین جان
مارا فنای کربلای خویش فرما
دنیای مارا نینوایی کن حسین جان
دنیای ما عقبای ما این خیمه گاهت
تا خیمه خود رهنمایی کن حسین جان
ما را گنهکاران دنیا نام بگذار
اما قیامت غم زدایی کن حسین جان
از ارکیان تا عرشیان راهی دراز است
ماراهم آخر کربلایی کن حسین جان
1389/9/9
صفحه قبل
صفحه بعد