Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام

  • شعر

  • هزار شکر که گشتم مقیم کوی حسین
    نماند در دل پُر حسرت، آرزوی حسین

    خدا گواست نخواهم بهشت و حور و قصور
    اگر همیشه بود، منزلم به کوی حسین

    محبتش که به دل داشت جا، ز روز ازل
    همان کشید مرا عاقبت به سوی حسین

    چو خضر در پی آب بقا نخواهد رفت
    کسی که زنده ی جاوید شد به بوی حسین

    شود مشاهده وجه خدای عزوجل
    کس ار ز دیده ی دل بنگرد به روی حسین

    ز مرقدش همه دم، نور حق نمایان است
    ببین تو نور خدا از رخ نکوی حسین

    تفاوتی نکند خُلق و خوی آن با این
    چه خُلق و خُوی محمد چه خُلق و خوی حسین

    حسین و نام حسینم شده است ورد زبان
    نباشدم به جهان غیرگفت و گوی حسین

    دعای جن و ملک مستجاب خواهد شد
    اگر دهند خدا را قسم به موی حسین

    حیات بخش همه اهل عالم است، فرات
    دریغ و درد! کز آن تر نشد، گلوی حسین

    فغان و آه از آن دم! که زینب محزون
    به قتلگاه روان شد به جستجوی حسین

    هزار پاره تنی غرق لجّه ی خون دید
    زجور خصم جفا پیشه آن عدوی حسین

    تو مادح دگران باش و هر چه خواهی گوی
    هزار شکر که شوقی است، مدح گوی حسین


    شوقی اصفهانی
    دیوان شوقی ص، 108
    90/1/25
    صفحه قبل صفحه بعد