Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام

  • شعر

  • همه هستی به ثنای تو زبان است حسین
    بازهم وصف تو برتر زبیان است حسین

    همه اوصاف تو گفتند و شنیدند ولی
    این عیان است که قدر تو نهان است حسین

    در رگ غیرت و آزادی و ایمان و شرف
    خون پاک تو به جوش و جریان است حسین

    آتش مشرق و مغرب به کناری شده سرد
    سخن گرم تو هر جا به میان است حسین

    مرده آن نیست که بهر تو گذشت از تن و جان
    مرده آن است که فکر تن و جان است حسین

    مکتب سرخ تو آموخت به هر عصر که خون
    باعث مرگ، سکوت و خفقان است حسین

    فانی راه خدا را نتوان فانی گفت
    به خدا کشته ی تو زنده از آن است حسین

    بی زبان کودک شش ماهه ی خشکیده لبت
    بهر هر ملت مظلوم، زبان است حسین

    خط سبزی که زخون سرخ شد از اکبر تو
    خط آزادگی نسل جوان است حسین

    خون یاران تو از زخم تن مادر جنگ
    پیش رگبار بلا در فوران است حسین

    گوشه ی خاک عراقت نه همین کرببلاست
    که تو را کرب و بلا مُلک جهان است حسین

    می توان یافت خدای دو جهان را به دلی
    که به تیر غم عشق تو نشان است حسین

    بی تو بر عاشق روی تو بهشت است جحیم
    هر کجا نیست بهار تو خزان است حسین

    شادی هر دو جهان را به غمت نفروشم
    که در این بیع و شرا سخت زیان است حسین

    کوه را بشکند ار بار غمت نیست عجب
    قامت چرخ از این غصه کمان است حسین

    مکتب زنده ایثار و فداکاری تو
    درس جانبازی ابناء زمان است حسین

    تا ابد هست چراغ ره انسانیت
    سر پاک تو که بر نوک سنان است حسین

    هر کجا داد تو خیزد زدل مظلومی
    قلب بیدادگران در ضربان است حسین

    به جنان عاشق از آنم که جنان عاشق تواست
    ورنه با چون تو چه کارم به جنان است حسین

    شود از یک نگهش آتش دوزخ خاموش
    دیده ای کز غم تو اشک فشان است حسین

    انبیاء فاطمه را بهر شفاعت آرند
    فاطمه سوی تو چشمش نگران است حسین

    چون خداوند تبارک و تعالی همه جا
    جای تو در دل بشکسته دلان است حسین

    به حبیبت قسم از خویش مران میثم را
    کز تو اش این همه فریاد و فغان است حسین


    غلامرضا سازگار (میثم)
    نخل 2 ص 270

    90/3/9
    صفحه قبل صفحه بعد