شعر
آفرینش ز غبار قدم توست حسین
آسمان سایه نشین عَلم توست حسین
کعبه و سعی و صفا، حِلّ و حرم، رکن و قیام
صفحه ای از حَرَم محترم توست حسین
هر کجا عشق و کمال و عظمت دایره بست
نقطه دایره، نوک قلم توست حسین
نعمتی را که خداوند از آن می پرسد
دوستی تو و یک از نعم توست حسین
ذکر نام تو کنم در همه جا چون گویند
هر کجا نام تو آید حرم توست حسین
اشک روز و شب ما وقف تو ای کشته عشق
گریه گر هست سزاوار غم توست حسین
در میان حرم جمله امامان هدی
پرچم سرخ نشان حرم توست حسین
من نگریم به عزایت که بهشتم بدهند
ور بهشتم بدهند از کرم توست حسین
گر خدا بگذرد از جرم دو عالم به جزا
یک جزای کمِ اصحاب کم توست حسین
جگرم پاره شد از داغ جگر گوشه تو
آن که افروخته سرو اِرم توست حسین
کمرت بعد ابوالفضل دگر راست نشد
شاهدم اشک تو و قدّ خم توست حسین
در ره عشق زدی گام و در این راه خطیر
طفل شش ماهه تو هم قدم توست حسین
بر سرافرازی اسلام و براندازی کفر
قهرمان خواهر تو، هم قسم توست حسین
آیه کهف که خواندی خبر پیروزی است
سر بر نیزه بلندت عَلم توست حسین
1390/6/31
صفحه قبل
صفحه بعد