Back Home

اشعار محمل

شعر امام حسین علیه السلام


شورش روز قیامت به جهان برپا بود
آه از آن روز که در دشت بلا غوغا بود

خصم چون دایره گرد حرم و، شاه شهید
در دلِ دایره چون نقطه ی پابرجا بود

عرصه ی دشت چو دیبای مُنَقّش از خون
و آن همه صورت زیبا که در آن دیبا بود

جان به قربان ذبیحی که به قربانگه دوست
با لب تشنه روان می شد و خود دریا بود

تو مپندار که شاهنشه دین در گَهِ رزم
در بیابان بلا بی مدد و تنها بود

انبیا و رُسُل و جنّ و ملایک هریک
جان به کف در برِ شه منتظر ایما بود


پرده پوشان نهانخانه ملک و ملکوت
همه پروانه آن شمع جهان آرا بود

قتل عباس و علی اکبر و قاسم ز ازل
بر فرامین قضایای فلک طغرا بود

ورنه اندر نظر قهر شهنشاه جهان
عدم هر دو جهان بسته به حرف "لا" بود

علی اکبر به رخ چون گل و با قدِّ چو سرو
فرد و تنها به سوی رزمگه اعدا بود

گردِ شمع رخ اکبر، به گهِ صبح وداع
لیلیِ سوخته، پروانه ی بی پروا بود

در همه مُلک بلا نیست به جز ذکر حسین
قاف تا قاف جهان صوت همین عنقا بود

«نیّر» آن روز که طُغرای قضا می بستند
سرنوشت من از این نامه، همین طغرا بود


نیّر تبریزی


1393/8/12
صفحه قبل صفحه بعد