ای دل خسته! گرت عقده عالم به گلوست
آستان بوس حرم باش و بپرس از در دوست
کیست این مایه امّید که دل خانه اوست
دل عالم همه مشتاق حرمخانه اوست
دل هر کس که حسینی است ز خود بی خبر است
بس که آن جلوه توحید مرا در نظر است
هر خداجوی تمسک به ولایش دارد
هر دلی میل سوی کرببلایش دارد
من ندانم که چه سری است که در خانه اوست
داستان تو و غم، صحبت سنگ است و سبو
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست
جان حسرت کش ما تشنه پیمانه اوست
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست
کشته عشق حسین از همه کس زنده تر است
هر کجا می نگرم نور رخش جلوه گر است
هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست
(محمدجواد غفور زاده"شفق")
1393/8/13
صفحه قبل
صفحه بعد