ای تو آیینه ی من، ماه دیرینه ی من
دست خود را بگذار، به روی سینه ی من
شکر حق گریه ی من راهِ تماشا بسته
چه کس این آینه ی فاطمه را بشکسته
خواهرت را دریاب «تکرار»
***
ای امید دل من، بسته شد محمل من
رفته بر باد فنا، همه ی حاصل من
چه کنم این همه اطفال به صحرا زده را
چهره خونین شده و آبله بر پا زده را
خواهرت را دریاب «تکرار»
***
در پاسخ به زینب
قافله سالاری، بر همه غمخواری
تو رَه دور و دراز، پیش رویت داری
زینبم، جان تو و باغ گل پرپر من
چون تو هم خواهر من هستی و هم مادر من
صبر کن خواهر من «تکرار»
***
بر سر نی سر من، پای نِی دختر من
کودکان سینه زنان، نوحه خوان مادر من
بانگ ای وای ز لب های یکایک بشنو
واحسینا ز لب خیل ملایک بشنو
صبر کن خواهر من «تکرار»
1389/6/18
صفحه قبل
صفحه بعد