ای همة عمر من لحظة دیدار تو
تند مرو تا کنم جان خود ایثار تو
با چه دلی می بری از من مظلومه دل
ای که دلم از ازل بوده گرفتار تو
تند مرو از برم کز بغل مادرم
بوده نگاهم فقط بر گل رخسار تو
اهل حرم چون سپاه دور تو با تیر آه
دخت علی پیش رو جای علمدار تو
صبر کن ای تشنه لب تا که در این تاب و تب
آب به طفلان دهد دیدة خونبار تو
با دل افروخته با جگر سوخته
بر تو دعا می کند عابد بیمار تو
دشمن اگر از عناد گوش به پندت نهاد
در پی پاسخ نبود سنگ سزاوار تو
با همه داغ جگر نیست به من سخت تر
لحظه ای از لحظة آخر دیدار تو
یار تو را می برد، گرگ تو را می درد
یوسف من می روی دست خدا یار تو
سینه ام آمد به تنگ شد جگرم چنگ چنگ
کاین همه گرگ آمده بر سر بازار تو
مشتری تو خداست با همة هست خود
"میثم" بی مایه هم گشته خریدار تو
1389/6/1
صفحه قبل
صفحه بعد