Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


نشسته ام بنویسم گدا نمی خواهی؟
میان خانه ی خود بینوا نمی خواهی؟

نشسته ام بنویسم کریم یعنی تو
کریم زاده تو حاجت روا نمی خواهی

شنیده ام که عطایت زبانزد همه است
نیازمند برای عطا نمی خواهی

به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد
تو علم و معجزه و کیمیا نمی خواهی

قسم به روی شما خوب می شوم آقا
فقط بیا و نگو که مرا نمی خواهی

منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو
من از نگاه تو خواندم شما نمی خواهی...

... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم
که می کنی ز محبّان خود هواخواهی

هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا
نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا
--
من آمدم که بگویم به تو سپاسم را
و جمع می کنم این بار من حواسم را

که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز
به غیر کوی شما دست التماسم را

برای آنکه بیایم به محضرت آقا
روا بُود که مرتّب کنم لباسم را

برای جلب نظر از شما بسوی خودم
من استفاده کنم عطر ناب یاسم را

میان آیِنه کاری چنان شدم تکثیر
هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

به غیر نان شما که نخورده ام هرگز
ببین زبان و دهان نمک شناسم را

میان دغدغه ها عطر عاشقی آید
فرو نشاند در این دل غم و هراسم را

دلم کنار شما خانه در فلک دارد
جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد
--
برای ذات خداوند امتدادی تو
دوباره نور خدا را به سینه دادی تو

زمینِ مُرده ی مردم دوباره احیا شد
از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو

تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی
که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو

تو از مریضی هر شیعه غصّه می خوردی
ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو

تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر
رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را
به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را
--
به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر
دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

من از ولایت تو آبرو گرفتم پس
کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر

از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد
مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر

تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم
مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر

هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت
هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر

تو در کرانه ی یا ربّنای من هستی
من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر

من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا
مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر

هزار غبطه به پای نگات می ریزم
تمام عمر خودم را به پات می ریزم
--
من از نگاه مدامت دوام می گیرم
ولایت از سخنان امام می گیرم

به خاک میکده من سر فرود آوردم
فقط ز دست کریم تو جام می گیرم

من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا
که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می گیرم

اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده
من از دوای شما التیام میگیرم

کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین
فقط پر از سر این برج و بام می گیرم

به سنگ فرش حریم تو می کشم دستم
تبرُّکاً در بیت الحرام می گیرم

تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم
چه خوب پیش شما من مقام می گیرم

غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد
گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد
--
تو آمدی که شوی قبله گاه مردم ما
تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما

تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر
و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما

تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را
فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما

من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم
محبّت تو بُود باعث تفاهم ما

تو آمدی که شوی با گدات همسفره
که نان جو بخوری جای نان گندم ما

کنار حضرت معصومه یادتان کردم
چه وقت بهر زیارت تو می روی قمِ ما؟

دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد
به سر هوای پریدن به کاظمین آمد
--
امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی
نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی

به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا
بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی

خدای جودی و جود خدای منّانی
به سائلت کن عطا یا جواد ادرکنی

طواف کوی تو برتر بُود ز بیت الله
قسم به سعی و صفا یا جواد ادرکنی

رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که
تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی

فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله
روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی

نشسته ام که بگیرم برات رفتن خود
به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی

تویی تو زاده ی شمسُ الشّموس یا مولا
علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا
--
نشسته مرد غریبی کنار گهواره
کنار گریه ی بی اختیار گهواره

رضا نشسته بخواند نوای لالایی
برای کودک زیبا عُذار گهواره

چقدر شب به سحر درد و دل کند با این
گلی که شد همه باغ و بهار گهواره

چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت
چقدر سخت گذشت انتظار گهواره

دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی
دوباره مرثیه ی شیرخوار گهواره

میان هُرم عطش مادری صدا می زد
بخواب کودک دل بیقرار گهواره

امان ز اشک رباب و غم علی اصغر
چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره

نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای
نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای


محمد جواد پرچمی


1395/1/29
صفحه قبل صفحه بعد