اینگونه آه مکش جوابت نمی دهند
حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند
در بین هلهله ها ای عزیز من
پاسخ به درد و پیچ و تابت نمی دهند
چشم انتظار لطف کنیزان خود مباش
مرهم برای قلب کبابت نمی دهند
دنیا نه جای توست، به عرش خدا برو
آنجا ملائکه غذابت نمی دهند
وقتی کبوتران خدا سایه گسترند
هرگز به دست آفتابت نمی دهند
می خواستند مثل حسین خونجگر شوی
پایان اگر به التهابت نمی دهند
یک روز هم حسین صدا زد که اصغرم
حرف از عطش مزن که آبت نمی دهند
یاسر مسافر
1390/8/6
صفحه قبل
صفحه بعد