اینها به جای آنکه برایت دعا کنند
کف می زنند تا نفست را فدا کنند
هر چند تشنه ای ولی آبت نمی دهند
تا زودتر تو را زسر خویش وا کنند
با دست و پا زدن به نوایی نمی رسی
اینها قرار نیست به شما اعتنا کنند
بال فرشته های خدا هست پس چرا
این چندتا کنیز تو را جابجا کنند
هر وقت دست و پا بزنی دست می زنند
اما خدا کند به همین اکتفا کنند
تا بام می برند که شاید سر تو را
در بین راه با لبه ای آشنا کنند
حالا کبوتران پر خود را گشوده اند
یک سایبان برای سرت دست و پا کنند
علی اکبر لطیفیان
1390/8/6
صفحه قبل
صفحه بعد