Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


اگر چه دیده در خون نشسته اش تر بود
دو چشم بی رمقش نیمه باز بر در بود

میان حجره به گریه نفس نفس می زد
عزیز فاطمه زخمی ترین کبوتر بود

ز بس که برکف این حجره دست و پا زده بود
تمام حجره پُر از تکه تکه ی پر بود

میان هلهله ها بر امام خندیدند
صدای خنده آن ها ز زهر بدتر بود

ز تشنگی جگرش بین شعله ها می سوخت
فضای حجره او کربلای دیگر بود

کسی نبود برای غریبی اش گرید
در آن میانه کسی کاش جای خواهر بود

چه قدر خواست ز جا خیزد او ولی افتاد
همین که پشت در افتاد یاد مادر بود

به یاد مادر و میخ و شرارهٔ آتش
به یاد حیدر و آن جنگ نا برابر بود

به یاد مادر پهلو شکسته در کوچه
که دست بسته کنارش فتاده حیدر بود


مهدی نظری
1390/8/6
صفحه قبل صفحه بعد