Back Home

اشعار محمل

اشعار اهل بیت علیه السلام


آنشب درون حجره مردی ناله می کرد
با ناله اش خون گریه باغ لاله می کرد

آنشب گلی پژمرده در دست خزان بود
از نیش خاری خسته قلب باغبان بود

آنشب دلی از تشنگی در سینه می سوخت
پروانه را بال وپری از کینه می سوخت

آنشب جواد ابن الرضا در تب وتاب بود
چون جد مظلومش حسین خشکیده لب بود

از تشنگی مرغ دلش فریاد می زد
آتش به دام ودانه صیاد می زد

جاری زجام دیده اش خوناب می شد
مانند شمعی پیکر او آب می شد

با اشک چشمش باغ دین را زنده می کرد
بر گریه او همسر او خنده می کرد

در نوبهاران نخل عمرش گشت بی برگ
در نوجوانی همچو زهرا شد جوان مرگ

در حال اغما نقش لب رازی مگو داشت
گوئی به زهرا مادر خود گفتگو داشت

می گفت آخر رشته عمرم گستند
آنانکه پهلوی تو را از در شکستند

ژولیده نیشابوری

1388/8/14

صفحه قبل صفحه بعد