در میان حجره جان می داد و یک یاور نداشت
غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت
آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولی
آسمان دیده اش جز اشک و خون اختر نداشت
کس عیادت جز اجل زان یوسف زهرا نکرد
گرگ مرگ آمد ولی او تاب در پیکر نداشت
تا کند رفع عطش آن لاله ی باغ رضا
غیر سقای دو چشمش هیج آب آور نداشت
او میان حجره جان می داد و قاتل پشت در
پایکوبی کرد و شرم از روی پیغمبر نداشت
بوی عطر غربت آمد از حریم حجره اش
باغبان باغ حق چون او گل پرپر نداشت
1390/8/4
صفحه قبل
صفحه بعد