Back Home

اشعار محمل

اشعار امام کاظم علیه السلام


با تو چه کرده طعنه دشنام کای عزیز
گردیده روز مرگ شب شادمانیت

روز و شبت به گوشه زندان یکی شده
طی گشته در هوای جوانت جوانیت

چهره به خاک می نهی و شکر می کنی
حرفی بزن زغصه و درد نهانیت

رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات
شلاق داغ آمده بر هم زبانیت

پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه
با دست بسته و بدن ارغوانیت

آمد رضا به غسل وجود شکسته ات
نالید پای جسم نحیف و کمانیت

از گردن شریف تو غل وانمود و گفت
بابا! فدای خسته تن استخوانیت


1391/3/25
صفحه قبل صفحه بعد