مهمان شهر کوفه بی قرار است
چشم انتظار من طناب دار است
ای شده آواره به صحرا
میابه کوفه یابن الزهرا
واویلتا آه و اویلا
با دست بسته میکنم دعایت
با لب پر خون میزنم صدایت
این کوفیان حیا ندارند
بر عهد خود وفا ندارند
واویلتا آه و اویلا
به دستشان سنگ و به تاب و تبند
منتظر آمدن زینبند
بارد سویم سنگ ملامت
اما سر زینب سلامت
واویلتا آه و اویلا
1387/10/6
صفحه قبل
صفحه بعد