Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت مسلم (ع)


دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من
تا شود تقدیم خاک پات، خون حنجر من

دوست دارم عضو عضوم طعمه ی شمشیر گردد
تا تو لبخندی زنی بر زخم های پیکر من

دوست دارم وقت جان دادن به بالینم بیایی
تا بیفتد بر گل رویت نگاه آخر من

دوست دارم در هجوم خنده های تلخ دشمن
بر تو ریزد همچو باران، اشک از چشم تر من

دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه
از فراز بام ها آتش بریزد بر سر من

دوست دارم در کنار دختر مظلومه ی تو
صورت خود را کند تقدیم سیلی، دختر من

دوست دارم دور عباس علمدارت بگردم
تا شود ام البنین، فردای محشر مادر من

دوست دارم تا به جرم عشق گردم سنگ باران
سنگ ها گردند بین کوچه ها، هم سنگر من

دوست دارم طوعه بعد از کشتنم آید سراغم
در کنار پیکرم گرید به جای خواهرمن

دوست دارم تا بریزد بحر بحر از چشم میثم
اشک خونین بر من و بر لاله های پرپر من
1387/10/7

صفحه قبل صفحه بعد