کاش از آمدن کوفه حذر می کردی
از پی دفع خطر ترک سفر می کردی
زیر شمشیرم و از پرده دل می گویم
کاش آهنگ سفر جای دگر می کردی
چاک می کرد به تن پیرهن صبر ایوب
گر از این شهر پر از فتنه گذر میکردی
آب در دست من آغشته به خون می گردد
کاش می دیدی و احساس خطر می کردی
روز پیش نظرت تیره تر از شب می شد
گر بر احوال من خسته نظر می کردی
پاره پاره بدنم گر ز ستم می دیدی
جاری از دیده خود خون جگر می کردی
قبل از آنی که شود کشته جوانت ای کاش
دیده را محو تماشای پسر می کردی
کاش از واقعه حرمله و تیر و گلو
مادر غمزده اش را تو خبر می کردی
ذکر روز و شب ((ژولیده)) بود بهر تو این
کاش از آمدن کوفه حذر میکردی
ژولیده نیشابوری
1390/8/17
صفحه قبل
صفحه بعد