Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت مسلم (ع)


بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

یارب این شهر چه شهری ست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشند و خریداری نیست


رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر
کاندرین شهر طبیب دل بیماری نیست

چند همصحبتی صومعه داران ای دل
با وجودی که در این طایفه دینداری نیست

شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
ز آشنایان کهن یار و پرستاری نیست

به جز از بخت تو و دیده من در غم تو
شب در این شهر به بالین سر بیداری نیست

گر "هما" را ندهد ره به در صومعه شیخ
در خرابات مگر سایه دیواری نیست


همای شیرازی


1391/8/7
صفحه قبل صفحه بعد