Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت مسلم (ع)

دانلود سبک

ای فخر من دلشده از خاک در تو
در غربت این شهر شدم دربدر تو

از عشق تو سر می دهم این آخر عشق است
این هدیه ی ناقابل من نذر سر تو

ای کاش نسیمی برساند به تو پیغام
از عاشق در لجه ی خون غوطه ور تو

بازار پر از نیزه و شمشیر و سنان است
ای کاش در این شهر نیفتد گذر تو

دیگر به لب مرد و زن اینجا سخنی نیست
غیر از سخن جایزه از بهر سر تو

برگرد از این راه که ترسم بگذارند
داغ علی اکبر تو بر جگر تو

اینجا به همه حرمله با دست نشان داد
تیری که جدا کرده برای پسر تو


عهدی که شکستند دوباره همه بستند
این بار ولی عهد شکست کمر تو

غوغاست برای زدن چشم ابوالفضل
ایجا همه خارند به چشم قمر تو

اینجا سخن از کعب نی و هیزم و سنگ است
آه از دل چون برگ گل همسفر تو

گاهی سخن از تشت زر و کنج تنور است
اینجا چه بلاها که نیاید به سر تو

برگرد میا کوفه که ترسم ز تو آخر
زینب ببرد سوی مدینه خبر تو


1393/5/13
صفحه قبل صفحه بعد