Back Home

اشعار محمل

اشعار امام رضا علیه السلام


باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت

از عرش آمده است... زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت...

...گفته است این که از همه ی دلبران سر است
نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است
--
گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری
کارت شده است از همه ی خلق دلبری

پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری
یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

ای نام دلربات دوای فقیرها
اصلا رسیده ای تو برای فقیرها
--
باید که سر دهیم همه بی مقدمه
روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه

با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه
سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم
هشتم امام! ما همه آواره ی تو ایم
--
مجنونم و جنون دل زار بی حد است
جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است

مثل کبوتری که به امید گنبد است
اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی
اذن زیارت حرم طوس می دهی
--
یکبار هم محل به من بی نوا بده
قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده

دردی که داده اید برایش دوا بده
جان جواد کرب و بلای مرا بده

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند
امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند
--
حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است
عاشق به فکر نوکری اش در محرم است

با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است
گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما
هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما
--
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند

یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند

وقتی حسین در ته گودال رفته بود
زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود



علی سپهری

--
یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت
بین شبیب زخم جگر را نمک زدند


1396/9/3
صفحه قبل صفحه بعد