مسافری که اجل گشت همسفرش
سفر رسیده به پایان در آخر صفرش
هنوز آید از آن حجره ی غریب به گوش
صدای ناله ی آهسته ی پسر پسرش
چه خوب اجر رسالت به مصطفی دادند
که پاره ی چگرش، پاره پاره شد چگرش
اگر چه کار گذشته، اجل شتاب مکن
جواد آمده از ره به دیدن پدرش
ز اشک های جوادالائمه پیدا بود
که شسته دست دگر از جهان محتضرش
پسر به صورت بابا نهاد صورت خویش
پدر گرفت به زحمت سرشک از بصرش
سازگار
1388/11/23
صفحه قبل
صفحه بعد