بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی میکند
تلخکامی دیده و شیرینزبانی میکند
دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید
و ز وفای عهد مهمان قدردانی میکند
اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را
بین چه با احساس طفلی میزبانی میکند
دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست
مه به روی دامن و اختر فشانی میکند
گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی
شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی میکند
گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون
مرگ دیر است از چه با من سرگرانی میکند؟
بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک
کودکت جان بر لب است و سخت جانی میکند
علی انسانی
1390/8/27
صفحه قبل
صفحه بعد