شام غم های منِ غم زده را آخر نیست
لاله ای همچو تنِ خونی من پر پر نیست
گوشه ی پلک گشا صورت من خوب ببین
شک مکن دختر تو پیر شده مادر نیست
یا که پای سر تو جان دهم امشب بابا
یا به وللّهه قسم دختر تو دختر نیست
کودکی سنگ زد و گوشه ی ابروم شکست
دیگر این ظرف ترک خورده چنان ساغر نیست
آن که شمشیر کش است دست ضخیمی دارد
ضربه ی سیلی اش از ضرب لگد کمتر نیست
گیسوانم همه خیرات سر تو دادم
پنجه ای نیست که پیچیده به موی سر نیست
1390/8/29
صفحه قبل
صفحه بعد