Back Home

اشعار محمل

اشعار حضرت رقیه (س)


باب خود امشب در این ویرانه مهمان می کنم
زینت دوش نبی را، زیب دامان می کنم

موی من در خردسالی گر پریشان شد چه غم
عالمی را زین پریشانی، پریشان می کنم

میزبان گردد خجل گر بی خبر مهمان رسد
عذرخواهی ز تو ای فرخنده مهمان می کنم

ماه رویت چون به زیر ابر خون پنهان شده
چهره ات را شستشو با آب چشمان می کنم

قصدم اینست از جنایات یزید آگه شوی
ورنه ای بابا، رخم را از تو پنهان می کنم

گر تو کردی کربلا را مرکز عشق و وفا
منهم این ویرانه را یک شعبه از آن می کنم

کُنج ویران، با سپاه اشک و آه خویشتن
کاخ ظلم خصم را با خاک یکسان می کنم

این جوابی بود «انسانی» به آن شاعر که گفت
عمه جان، امشب ز هجر باب افغان می کنم

علی انسانی
1390/9/7
صفحه قبل صفحه بعد